سالی بهاری روزگاری نوووووو

الان که مینویسم تصمیمهای بزرگی قراره بگیرم

از دلخوری هایی که سرکار برای من پیش آمد و خیلی خیلی ناراحتم کرد شاید دنبال یک بهانه یا دلیل میگشتم که خووووب دستم امد

میخوام خلاص شم از شر استرس های سرکار..ازشر دلیل و ادعا و مثالهایی که خودم را ثابت کنم

از شر همه اونهایی که نمیزارن خودم باشم

بایستی دروغ بگم رل بازی کنم زیراب بزنم تا بگم من خوبم

اره خلاص کردم خودمو

تمام

من دیگه نیستم

ماه دیگه این موقع دیگه بارم رو بستم و میخوام برم تا سروسامونی به روحم فکرم بدم مردم از استرس

حالا من میمونم و حوضم نه کاری نه باری راحت خلاصصصصصصص

میریم تا شاید در ویلایی که قراره بخریم گل بکارم برم نونوایی نون سنگگ تازه بخرم برم جکوزی و خودم رو بسپرم به آب داغ بیخیال راحتتتتتت

امیدوارم ویلامون که قراره بخریم اومد داشته باشه پس تموم ذهنیتهای بد رو ازخودم دور کنم چون اگه فکرکنم به سرم میاد دلم رو خوش کنم و ازش لذت ببرم  حتما خوبه و حتما اومد داره

برم تابستون به وضع پسرم برسم که این روزها بدداره شیطونی میکنه و رواعصاب راه میره برم بلکم ازاین استرس دربیاد اینقد بدلیل کمی وقت من از بچه ننگی و حاضر خوری دربیاد

ببرمش کلاس تا انرژی درست و حسابی تخلیه شه

یک مسافرت خارجه هم دارم که سپردم به خدا اگه قسمت بود برم

بنابراین کمی دیگه با تاخیر میام

تابرم اینترنت خونه رو فعال کنم و خط جدید خونه بخرم پیدام نمیشه

پس قراره برم خودمو دوست داشته باشم

مواظب خودم باشم

بای