مهرماهی دیگر

تصمیم دارم کمد لباسهام رو سروسامونی بدم ..اینقده لباس هست که نه دلت میاد بندازی دور نه میشه تو خونه پوشیدشون

هی میخریم و نگه میداریم. شده آینه دق..

میگم بهتر نیست همه رو بقچه کنم بزارم زیرتخت اگه لازم شد بپوشم اگه نه بدم بیرون

کاش کوچیک میشدن دیگه عذاب وجدان دور انداختن نداشتی

بالاخره در یک اقدام ضربتی کف اتاق شازده رامتین لمینت شد یک برو رویی گرفت ازدست اون موکت کثیف راحت شدم حالا اگه بشه این پنج شنبه در یک اقدام ضربتی دیگه برم تخت و کمد رو سفارش بدم...

داریم یواش یواش به تولد آقا رامتین هم نزدیک میشیم

دیروز یک کلاس فینگر فود رفتم 4 نوع خمیر نون یاد گرفتم خوب بود مجتمع قط مخصوص خانومها بود یک حس خوبی به آدم میداد.

هفته دیگه هم یک کلاس دیگه هست اگه بشه اون رو هم میخوام برم البته شهریه اون 65 تومن هست.

و از این ها برای تولدش درست کنم .

البته خیلی نمیخوام هزینه کنم چون امسال حقوق هم ندارم یک جوجه بگیریم و رو پشت بوم آقایون درست کنن:))

برنج و دسر و سالاد و یک نوع فینگر فود هم بزارم .یا چندتا دلمه بدرستم .

دیگه فعلا خبر خاصی نیست و زمان سپری میشه

رامتین خان هم چندروز هست که اساسی رو مخم رژه میره

شب دیر می خوابه صبح دیر بیدار میشه صبحانه نمیخوره

بایست بیخیال شم اومد این گوش نکنه فقط رابطه ما خراب میشه وگرنه اتفاق دیگه نمیوفته

شرکت هم که 4 ماهه حقوق نگرفتم البته این ماه گفتم اگه به من حقوق ندید من دیگه نمیام والا پول لازم دارم خوووو

پس تا بعد مراقب خودتون باشید